نقبي بر شعر " کيف مي کنم"
1- "اين و آن " کنايه از ما سوي الله است ، آنچه جز خدا باشد، بيانگر بريدن از غير خدا و توجه به سوي او کسي که نگاه يک بنده واقعي بايد تنها به سوي او باشد و بس، و اين وظيفه هر بنده مؤمني است ، که همه چيز را در خدا ببيند ؛ زيرا جز او باطل است ، و بدون اراده او کاري نمِش ود کرد ، ألا کُلّ شيء ما خلا الله باطل - و کلّ نعمة لا محالة زائل .
2- " همرا جاده ها" کنايه از صراط مستقيم است ، آن صراطي که حد اقل شبانه روز 17 بار در نماز مي خوانيم " إهدنا الصراط المستقيم" ، راه بندگان صالح خدا ، فأولئک مع النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين وحسُن أولئک رفيقا .
3- "راهم دراز بود " همان راه رسيدن و تقرّب به معبود ، که واقعا راه درازي است ، بايد فرمانها به جا آورد و از ممنوعيتها دوري کرد ، و ......
ادامه دارد