سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]

برگرد که لحظه های شادم برسد
هنگام منو  و ان یکادم  برسد
گفتم بنویسم عشق در موردتان
باور نکنم ولی سوادم برسد...
.................
کس نیست به درد خانه زادم برسد
بر غصه شام و بامدادم برسد
انگار محرم است حال دل من
بعد از تو فقط خدا به دادم برسد
.................
نمی دانم چه رنگی بود عشق اش
ز شیشه یا که سنگی بود عشق اش
خدا رحمت کند آن روزها را
عجب حس قشنگی بود عشق اش



مهدی صفی یاری ::: جمعه 87/5/11::: ساعت 2:57 عصر نظرات دیگران: نظر