تقدیم به علمدار کربلا ..
این شعر رو در سال 76 یعنی 18 سالگی ام سرودم ..با همه ایرادات زیادش چون هدیه ای بود ناقابل به ارباب غیرت و ادب دوسش دارم ...
ای همیشه طوفانی آسمان دستانت
خیره شد نگاهم باز ، در کران دستانت
مثل موج دریایی ، نه تمام دریایی
ای تمام دریا ها میهمان دستانت
ای بهار بارانی ، مثل ماه می مانی
گر چه ماه می لرزد با تکان دستانت
آسمان که می گویند اوج بی کرانی هاست
وه چه کوچک است اینجا در میان دستانت
فکر می کنی دنیا از چه چیز پا برجاست
خوب می شود فهمید ، آب ونان دستانت
در غزل نمی گنجی ، ای بزرگ باور کن
پای شعر می لنگد ، در بیان دستانت
مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 87/5/15::: ساعت 9:5 عصر
نظرات دیگران: نظر