در سوگ چشمهای تو دریا عزا گرفت
آیینه های کوچه ی بالا عزا گرفت
وقتی محرم است فقط گریه جایز است
امشب به احترام تو یلدا عزا گرفت
بعد ازتو آفتاب به دردی نمیخورد
شبهای ماهتاب به دردی نمیخورد
وقتی تو تشنه ماندی، از آن روز تا ابد
دجله، فرات، آب به دردی نمیخورد
گاهی به دوش جد و گهی روی نیزهها
دنیا به این حساب به دردی نمیخورد
سنگ ات زدند تا که خدا اجرشان دهد
زآن دم دگر ثواب به دردی نمیخورد
خون را زدم کنار ز پیشانی دلم
خورشید در نقاب به دردی نمیخورد
آقا بس است غربت تو بی شماره است
صد بخچه شعرناب به دردی نمیخورد
دلم همشکل پنج انگشت شعر است
تمام ثروتم یک مُشت شعر است
ندارم بنز و ویلا ، آنچه مانده
برایم ارث از دَه پُشت شعر است
تا کی دلم از دو چشم سرکَش بکشد؟
از وسوسه های آن پری وش بکشد؟
کبریت ام و بودایی چشمان تو ام
ای کاش مرا کسی به آتش بکشد
«من » با «تو» کنار باغ تعبیرش چیست؟
«آیینه » و «چلچراغ» تعبیرش چیست؟
یک عالمه در خواب پرستوی سفید
یک دانه فقط کلاغ تعبیرش چیست؟
ای ماه , شب بهاری ات آمده است
هنگامه گلعذاری ات آمده است
یک بار فقط دیدن تو کافی بود
آیینه به خواستگاری ات آمده است
حق است دگر ز دستتان قهر کند
این آبی پیر مهربان قهر کند
گلهای شما پلاستیکی شده اند
کاری نکنید آسمان قهر کند
عمری است فقط خون جگر خورده دلم
از دست غم تو چوب تر خورده دلم
انگار بنا نیست که آدم بشود
باور بکنید مغز خر خورده دلمشهر پدر و مادری ام زنجان است
میلاد خودم به بام کردستان است
از کوه ام و هر روز دلم میگیرد!!!!
انگار دلم مقیم تنگستان است
از آتشی و خُلق مجوسی داری
در مجلس ختم هم عروسی داری
پشت در خانه ات رسیده 110
ای عشق تو شاکی خصوصی داری