در یک شب بی کلام ..گم شد دل من
در اول یک سلام ...گم شد دل من
تا حرف تو شد ، شلوغ شد دور و برم
یک لحظه در ازدحام ...گم شد دل من
باساز و نی زابلی اش آمده بود
با زمزمه بلبلی اش آمده بود
انگار که از سر نماز آمده بود
با چارقد گل گلی اش آمده بود...
نه جنت و حور العین را می خواهم
نه لذت عالمین را می خواهم
من نوکرم و روز جزا هم تنها .....
ارباب خودم حسین را می خواهم
شاعر تمام مشق شبش را سیاه کرد
وقتی به چشم های سیاهت نگاه کرد
آنقدر خیره شد به تو تا تیره بخت شد
این اعتیاد زندگی اش را تباه کرد...
خب ، نسل آدم است از او انتظار نیست
وقتی پدر بخاطر گندم گناه کرد
شاید خیال داشت که نقاشی ات کند
شب بود و باز شاعر ما اشتباه کرد
یک آسمان کشید به پهنای صورتت
ماهی سفید داشت که آن را سیاه کرد
.
.
.
شاعر دوباره مشق شبش را سیاه کرد
وقتی به چشم های سیاهت نگاه کرد
رنگ دلتان سیاهی پر رنگ است ...
جنس دلتان گمان کنم از سنگ است
اعراب شما چقدر زن باره شدید
یک غزه دلم برای مردی تنگ است
چه سود از وجود و ثبوت و حصول
از این قیل و قال و فعولن فعول
شنیدم که از کربلا آمدی
دل من ، دل من ، زیارت قبول
تقدیم به عشق در روز اول عشق..
زبانحال حضرت زینب (س) کنار گودی قتلگاه ....
دارند بر غریبی من چاره می کنند
خون بر دل شکسته ی خونباره می کنند
فهمیده اند بی کفنی ...گرگها ..حسین
دارند چاک پیرهن ات پاره می کنند
ای وای خدای من کمی شانس کجاست؟
بازیگر نقش خوب این سانس کجاست؟
دنیا دارد دور سرم می چرخد ...
...آقا ببخشید..اورژانس کجاست؟؟
کردند دعا که بی سرانجام شوم
یک عاشق سرگشته ناکام شوم
ای عشق بیا حال تشنج دارم
دستی به سرم بکش که آرام شوم
....
آن مرد انار و عشق برمی گردد
در فصل بهار و عشق برمی گردد
آن مرد که همسایه چشمان من است
در سال هزار و عشق بر می گردد