سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلت را با اندرز زنده ساز [امام علی علیه السلام ـ در نامه اش به پسرش امام حسن علیه السلام ـ]

از روز ازل بود که مستم کردند

می خواره باده ی الستم کردند

من کافر چشم های مستی بودم

با عشق علی خدا پرستم کردند...



مهدی صفی یاری ::: چهارشنبه 89/9/10::: ساعت 8:0 صبح نظرات دیگران: نظر

گرفته یا علی لبهای ما را

ندارد هیچ کس مولای ما را

اگر می شد غزل می گفتم اما

«دوبیتی» بسته دست و پای ما را

.....

من آوای جلی را دوست دارم

دعای «ینجلی »را دوست دارم

«دوبیتی» جا ندارد تا بگویم ...

چقدر آقا علی را دوست دارم

...

خدا نام ولی را برد بالا

پیام ینجلی را برد بالا

تمام دست ها بودند آنجا

ولی دست علی را برد بالا

....

خدایا ذکر مان را یا علی کن

سرود بکرمان را یا علی کن

غم امروز و فردا خوردنی نیست

تمام فکرمان را یا علی کن

....

جهان مثل علی مولا ندارد

علیّ عالی اعلا ندارد

خدا گفتن به او کفر است اما

خدامی داند او همتا ندارد

...

به هر جا رفت دل حرف از علی بود

که قبل از آب و گل حرف از علی بود

از آن روزی که آدم شعر می گفت

مفاعیلن فَعِل حرف ازعلی بود

....

به بام کعبه بانگ یا علی بود

امام بت شکن مولا علی بود

همان بت هم که یک روزی خدا بود

دلش خوش بود یکجا با علی بود

 پی نوشت جدی:

کنگره دوبیتی های غدیر در تهران برگزار شد و یه بار دیگه یه کنگره شعر رو عزیزانی برگزار کردن که یحتمل تا حالا تو عمرشون از این کارها نکرده بودن .

خواستم چند تا نکته بگم و از کنار این قضیه رد بشم و برم

1- اشتباه کردم که دعوتتون رو لبیک گفتم 2- اشتباه کردم که در جمع برگزیدگانتون بودم 3- دوستان شاعر خیلی خوبی رو شناختم که همه مثل من فکر کردن و عطای این کنگره رو به لقاش بخشیدن.4- لطفا اگه تخصص یه کاری رو ندارین طرفش نرین.5- هزینه ای که صرف شده بود و خودرویی که اهدا شد و سکه هایی که شهردار محترم داشتن می دادن از چه منبعی بود و چرا؟ 6- کجای عالم برای کنگره سراسری شعر و بین برگزیدگان قرعه کشی راه می اندازن؟ مگه نمره وجود نداره ؟ 7- چرا در برگه ها بجز اسم دو داور بقیه رو نقطه چین گذاشته بودین ؟8- شاعرانی که شعرخوندن بر اساس چه معیاری انتخاب شده بودن؟ واقعا باعث تاسف جامعه شعری ایران بود که اشعاری با اون کیفیت قرائت بشن و شاعران زبر دست و خلاقی که من از نزدیک دیدمشون باید آه حسرت بکشن و از بی تخصصی مسئولین فرهنگی و موسسه نوای نی تحت حمایت شهردای محترم تهران آه حسرت بکشن که چرا باید برای امیرالمومنین , اینجوری کنگره گرفته بشه و چرا اصلا خیلی از شعرهای قرائت شده  دو بیتی نبودن ؟9- راستی فکر کردین کسی نفهمید موضوع کنگره بیشتر تبلیغاتی بود نه گرامیداشت شعر غدیر؟10- می ترسم زیاد حرف بزنم متهم بشم به سیاسی کاری، ولی کاش سازمان تبلیغات اسلامی که پرچم اش اونجا فقط بصورت آویزان دیده می شد و هیچ اسمی ازش برده نشد شاهد بود که دارن اونجا فقط از یه دکتر بزرگوار حرف می زنن...حس کردم شاید بعضی ها حق دارن بهمون اینقد ایراد می گیرن.....11- ارتباط بحث کنگره با هتل شهر وابسته به شهرداری تهران و برج میلاد وابسته به شهرداری تهران و سخنران و ......چی بود؟ 12- برای تعجیل در ظهور حضرت حجت (عج) صلوات



مهدی صفی یاری ::: پنج شنبه 89/9/4::: ساعت 1:1 صبح نظرات دیگران: نظر

یک عمر بجای « من » تو «او» آوردی

یک بغض نشسته در گلو آوردی

یک زن شده ام که بغچه اش را بسته است

ای عشق تو بر سرم هوو آوردی...



مهدی صفی یاری ::: چهارشنبه 89/8/12::: ساعت 10:42 عصر نظرات دیگران: نظر

شمیم عطر گل یاس کی می آیی پس؟

هوای تازه احساس کی می آیی پس؟

کنار این در و همسایه آبرویم رفت ...

تو را به حضرت عباس کی می آیی پس؟



مهدی صفی یاری ::: جمعه 89/7/23::: ساعت 12:17 صبح نظرات دیگران: نظر

اصلا شک نکن

اگر

چشمهایت

ادعای پیغمبری کنند

همین امروز

من

 به خدای چشمهایت

رستگار می شوم...



مهدی صفی یاری ::: دوشنبه 89/7/19::: ساعت 4:58 عصر نظرات دیگران: نظر
...

دلخسته و زار می گذارند همه

در وعده یار می گذارند همه

انگار که تازه از دهات آمده ایم

ما را سر کار می گذارند همه



مهدی صفی یاری ::: جمعه 89/7/9::: ساعت 10:23 صبح نظرات دیگران: نظر

آنروز که بابای شما نان می داد

بابای من جان می داد

من از کلاس اول

با این درس

مشکل دارم...



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 89/7/6::: ساعت 12:50 صبح نظرات دیگران: نظر

یک خط نقوش هم نبودم امروز

در جوش و خروش هم نبودم امروز

ای عشق اگر شما نبودی حتی

آلوچه فروش هم نبودم امروز...



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 89/6/16::: ساعت 8:16 عصر نظرات دیگران: نظر

این روزها

آنقدر پیر شده ام

که یادم رفته است

عصایم را

در جوانی

کجا گذاشته ام



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 89/5/26::: ساعت 12:52 صبح نظرات دیگران: نظر

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی

و بهترین غزل توی دفترم باشی

تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید

و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی

خدا کند که ببینم عروس گلهایی

خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی

خدا کند که پر از عشق مادرت باشی

خدا کند که پر از مهر مادرم باشی

همیشه کاش که یک سمت ، مادرت باشد

تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی

تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود

تو دست کوچک باران باورم باشی

بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد

بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی

تو آمدی و خدا خواست از همان اول

تمام دلخوشی روز آخرم باشی



مهدی صفی یاری ::: سه شنبه 89/4/22::: ساعت 7:35 عصر نظرات دیگران: نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >